سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بهترینِ برادرانت، کسی است که با راستگویی اش تو را به راستگویی بخواند و با اعمال نیک خود ، تو را بهبرترینِ اعمال برانگیزد . [امام علی علیه السلام]

محفل بچه های تربیت بدنی

Powerd by: Parsiblog ® team.
پیشرفت تکنولوژی(چهارشنبه 87 تیر 19 ساعت 8:59 عصر )

الهی به زیبایی سادگی

به والایی اوج افتادگی

رهایم مکن جز زبند غمت

اسیرم مکن جز به آزادگی 

 

 

 

 

 

 

شاد باشید



  • کلمات کلیدی :
  • » شادی.ش
    »» نظرات دیگران ( نظر)

    اخلاق وبلاگی(یکشنبه 87 تیر 16 ساعت 6:49 عصر )

    اخلاق وبلاگی یعنی چی ؟
    معمولا هر کاری اخلاق خاص خودشو داره . مثلا در ورزش میگن اخلاق ورزشکاری ، موردی که الان مدتهاست بعنوان FAIR PLAY از اون یاد میشه و برای اجرا کردنش هم سعی و تلاش زیادی در کاره . یا اخلاق کوهنوردی که دیگه همه میدونن یعنی چه . اما در مورد بلاگ ...
    بنظر شما این بحث در اینجا یعنی چی ؟ مثلا ما میگیم جواب سلام را باید داد . شما اگه به یه نفر سلام کنید و جوابی نشنوید ، چیکار میکنید ؟ چند بار تحمل میکنید ؟ چند بار بهش فرصت میدید ؟ یه بار ؟ دو بار ؟ تا سه نشه بازی نشه؟ خوب مسلما اگه کسی نخواد جواب بده ، پس لابد بهترین راه اینه که دیگه سلام نکنیم تا بیخودی با جواب ندادن او خودمون را خراب نکنیم دیگه . درسته ؟ وقتی کسی به بلاگ شما سر میزنه ، نظری میده و میره ، مثل اینه که اومده سلامی کرده و رفته . هر سلامی هم علیکی داره . پس ادب حکم میکنه تا ما هم حداقل یکبار بریم ، بهش سر بزنیم و از لطفش تشکر کنیم . حالا اگه شما اینکارو برای چند بار تکرار کنید ، ولی خبری از اون طرف نشه ، چیکار میکنید ؟ چند بار تحمل میکنید ؟ آیا بازهم میرید ، یا صبر میکنید تا خبری بشه ؟
    نمیدونم ، شما چی میگید ؟


    این شعر را جائی دیدم و خوشم اومد . شاید برای شما هم جالب باشه ...

    «حدیث یار»
    تابه کی ناله و فریاد که آن یار کجـاســت
    همه آفاق پراز یار شد اغیــار کجـاســت
    آتشین غیرت عشق آمدو اغیاربســوخـت
    چشم بازی که نبیند به‎جز از یار کجاست
    همه ذرات جهـــان آئینـــــه مطلوبنــد
    خرده بینی که بود طالب دیـــدار کجاست
    سرِّ توحید زِهُـر ذر‏ّه عیـــان می‏گــردد‎
    بی نیازی که بود واقف اسرار کجاست
    یـوسـف مصـریِ ما بـر سـر بـازار آمـد
    ای عزیـزان وفا پیشه ، خریـدار کجـاسـت
    عیسی خسته دلان میرسد از عالم غیــب
    سر بیمار کـه دارد ، دل بیمار کجـاســت
    هرکه بیدار بود ، دولت بیــــدار بُــرُد
    دوست در جلوه ولی عاشق بیدار کجاست



  • کلمات کلیدی :
  • » حسین.ک
    »» نظرات دیگران ( نظر)

    امتحانات(شنبه 87 تیر 15 ساعت 10:0 عصر )

    سلام بچه ها...

    می دونم همه مشغول درس خوندین مثه من

    این مطلبو گذاشتم چون نزدیک امتحانه...

    و اینکه شاید یه کم بخندید دلتون شاد بشه



  • کلمات کلیدی :
  • » حسین.ک
    »» نظرات دیگران ( نظر)

    جالبه !!!(جمعه 87 تیر 7 ساعت 12:59 صبح )

    نظرتووون چیه ؟!!!

    راستی اخبار جدید :

    نامزدی یکی از اساتید تربیت بدنی با یکی از دانشجویان

     



  • کلمات کلیدی : طنز
  • » شادی.ش
    »» نظرات دیگران ( نظر)

    آخر ترم(چهارشنبه 87 خرداد 29 ساعت 1:46 عصر )

    با عرض معذرت از هم وبلاگی های عزیز که زود تر از موقع آپ کردم ... آخه مطلب جالب بووود دلم نیومد صبر کنم ...  

     

    طریقه درس خواندن های آخر ترم

    دخترها: 

    بعضی از اونا واقاً می خونند وقتی میرن سر کتاب تا یکی دو ساعت دیگه کلشونو از کتاب بر نمی دارند . عادت دارند زیر مطالب کتاب خط بکشند که بعدا بخونند

     بعضی هاشون هم که مثلا درس می خونند کتاب جلوشونه چشمشون هم روی کتابه ولی حواسشون یه جای دیگست …

    یه عده ای هم هستند که به بهونه اینکه مشکل دارن زنگ میزنند خونه دوستشونو دوستشون هم از خدا خواسته حدود یک ساعت و اندی به طوری که اشک و دود تلفن در میاد برای هم قصه بی بی چساره تعریف می کنند.

      و اما پسر ها:

    یا درس نمی خونند یا وقتی می خواند بخونند باید حسش بیاد. وقتی حسش میاد که شب امتحانه …

     یه کم که درس  خوندند یه موردی پیش میاد و بهش خیره می شوند

    و به یه چیزی فکر می کنند بعد انگار که درس خوندند بلند میشند میرن استراحت می کنند بعد از یک ساعت استراحت دوباره میرند میشینند فکر می کنند . وقتی فکرشون تموم شد کتاب را ورق میزنند یه کم براندازش میکنند وزنش می کنند استخاره می کنند برای خودشون تقسیمش می کنند میگند تا ساعت فلان اینقدر می خونم تا ساعت فلان اینقدر بعد میرن استراحت کنند . حین استراحت حسشون  تموم میشه

    حال ندارند برند  بخونند ولی چون می دونند فردا امتحان دارند پا میشند میرند سر کتابشون.

    همینجور که می خونند هیچی حالیشون نیست چون جای دیگه فکر می کنند(لازم به ذکر است که هیچ وقت در هیچ موقعیتی فکر نمی کنند فقط موقع درس خوندن فکرشون میاد) بعد از نیم ساعت دوباره میرن استراحت، بعد سه ربع استراحت می بینند خیلی دیر شده .دوباره میرنند درس بخونند این بار می خونند یه چیزایی هم یاد میگیرند ولی چیزایی که یاد نمی گیرند را میذارند که فردا از دوستاش بپرسند یه کم به معلمشون فحش میدند می گند اینارو درس نداده . خلاصه آخرش نمیرسند کتاب را تموم کنند فردا میرند میبینند که دوستاشون یه چیزایی می گند که تا حالا به گوششون نخورده بعد اعصابشون خرد میشه اونایی هم که خونده بودند یادشون میره به همین سادگی

                                             _______________________________________

    اهل دانشگاهم      روزگارم خوش نیست

    ژتونی دارم    خرده عقلی    سر سوزن شوقی

    اهل دانشگاهم پیشه ام گپ زدن است

    گاه گاهی می نویسم تکلیف  *   می سپارم به شما

    تا به یک نمره ناقابل بیست   * که در آن زندانیست *   دلتان زنده شود

    چه خیالی چه خیالی میدانم   *  گپ زدن بیهوده است

    خوب میدانم دانشم بیهوده است

    استاد از من پرسید   *     چقدر نمره ز من می خواهی

    من از او پرسیدم      *    دل خوش سیری چند

    اهل دانشگاهم    *   قبله ام آموزش

    جانمازم جزوه      *     مشق از پنجره ها میگیرم

    همه ذرات وجودم متبلور شده است

    درسهایم را وقتی می خوانم   *   که خروس می کشد خمیازه

    مرغ و ماهی خواب است

    خوب یادم هست    *   مدرسه باغ آزادی بود

    درس بی کرنش می خواندیم   *   نمره بی خواهش می آوردیم

    تا معلم پارازیت می انداخت   *    همه غش می کردیم

    کلاس چقدر زیبا بودو معلم چقدر حوصله داشت

    درس خواندن آنروز     *   مثل یک بازی بود

    کم کمک دور شدم از آنجا      *   بار خود را بستم

    عاقبت رفتم در دانشگاه     *     به محیط خشن آموزش

    و به دانشکده علوم انسانی صدرا سرایت کردم *   رفتم از پله ها بالا

    چیزها دیدم در دانشگاه

    من گدایی دیدم در آخر ترم      *     در به در می گشت

    یک نمره قبولی می خواست

    من کسی را دیدم    *     از دیدن یک نمره ده

    دم دانشگاه پشتک می زد

    همه جا پیدا بود      *     همه جا را دیدم

    بارش اشک از نمره تک     *      جنگ آموزش با دانشجو

    حذف یک درس به فرماندهی کامپیوتر

    فتح یک ترم به دست ترمیم     *   قتل یک لبخند در آخر ترم

    همه را من دیدم   *    من در این دانشگاه در به در و ویرانم

    من به یک نمره نا قابل ده خشنودم    *       من به لیسانس قناعت دارم

    من نمی خندم اگر دوست من می افتد

    من نمی خندم اگر نرخ ژتون را دو برابر بکنند

    و نمی خندم اگر موی سرم می ریزد

    من در این دانشگاه        *      در سراشیب کسالت هستم

    خوب می دانم استاد        *   کی کوئیز می گیرد

    برگه حذف کجاست     *        زمین و سالن ورزشی آن مال من است

    تریا،نقلیه،دانشکده از آن من است

    ما بدانیم اگر سلف نباشد      *     همگی می میریم

    و اگر حذف نباشد    *     همگی مشروطیم

    نپرسیم که در قیمه چرا گوشت نبود

    کار ما نیست شناسایی مسئول غذا

    کار ما نیست ............

    شاد باشید ..... و امتحانات خوبی داشته باشید



  • کلمات کلیدی : طنز
  • » شادی.ش
    »» نظرات دیگران ( نظر)

    شب دراز است و قلندر بیدار(سه شنبه 87 خرداد 28 ساعت 6:44 صبح )

    شب دراز است و قلندر بیدار

    اکثر دانشجویان جزو افرادی هستند که یکی دو روز مانده به امتحانات ناگهان یادشان می آید که در دانشگاه علاوه بر اتلاف وقت، نشستن بروی صندلی کلاس، تیکه انداختن استاد و همکلاسی، چیزی به نام درس و امتحان آخر ترم هم وجود دارد. از این جهت است که ناگهان علاقه این دانشجویان به درس و کلاس و جزوه و البته استاد به گونه چشم گیری بالا می رود و بازار جزوه های قشنگ و خوش خط و کلاسه شده حسابی گرم می شود.

    شب امتحان هم برای این دسته از دانشجویان خیلی سریع می گذرد، طوری که احساس می کنند یک نفر با آن ها دارد شوخی می کند و از قصد ساعت را جلو می کشد. بار علمی این دانشجویان نیز در این ایام به طرز چشم گیری افزایش پیدا می کند، به طوری که باعث تعجب خود آن ها می شود. قهوه و اگر دانشجوی مورد نظر اهل عمل باشد، دارو های افزایش دهنده تمرکز حواس مثل "ریتالین" هم جزء جدایی ناپذیر این شب ها هستند.

    در کنار این استرس رد شدن از امتحان هم لحظه ای آن ها را راحت نمی گذارد. البته اغلب آن ها به هر ترتیبی شده، سر جلسه امتحان گلیم خود را بیرون می کشند و واحدهای مورد نظر را پاس میکنند. ولی مشخص است، که بر سر کیفیت آموزش و درس خواندن چه بلایی می آید .



  • کلمات کلیدی :
  • » حسین.ک
    »» نظرات دیگران ( نظر)

    در ثنای دانشگاه آزاد:(پنج شنبه 87 خرداد 23 ساعت 7:52 عصر )

    در ثنای دانشگاه آزاد:


    سپاس و ستایش دانشگاه آزاد را ، که ترکش موجب بی مدرکی است و به کلاس اندرش مزید در به دری ، هر ترمی که آغاز می شود موجب پرداخت زر است و چون به پایان رسد مایه ضرر ، پس در هر سالی دو ترم موجود و بر هر ترمی شهریه ای واجب...... از جیب و جان که بر آید ...... کز عهده خرجش به در آید



  • کلمات کلیدی : طنز
  • » شادی.ش
    »» نظرات دیگران ( نظر)

    طنز بی طرفانه(دوشنبه 87 خرداد 6 ساعت 7:35 عصر )

    ..همه‌ی ما می‌دانیم و بر این موضوع واقفیم که «دختر وپسر ندارد، مهم این است که بچّه آدم باشد!» پس ما هم با بی طرفی کامل به مقایسه‌ی انواع و اقسام این موجود مهم می‌پردازیم:

    1. پیش از دبستان:
    دختر و پسر: در این مقطع دختر و پسر فرقی ندارند و بچّه باید سالم باشد. درچنین مقطعی، نوزاد و پس از آن کودک، با اساسی‌ترین و حیاتی‌ترین پرسش‌های زندگی‌اش آشنا می‌شود؛ پرسش‌هایی مانند «بگو مامان» ، «آهان! گفتی بابا درسته عزیزم؟!»،‌ «تو واسه چی اوّل گفتی بابا گل من؟!!‌“ و کم کم پرسش‌هایی مثل «بگو ببینم، مامانو چند تا دوست داری؟»، «بابا رو چی؟ عمّه رو؟! خاله، عمو... دایی... و... ؟!»، «بزرگ شدی می‌خوای چی کاره بشی؟» (حالا بگذریم که این بچّه تمام سعی‌اش را بکار بگیرد، حداکثر شش سال و نیم تمام دارد‌‌‌‌‌ و چه می‌داند اصلا ً بزرگ شدی یعنی تقریبا چقدر شدی؟!)
    علایق: ... (عذر می‌خواهم مزاحم می‌شوم ولی اگر شما یادتان هست در شش‌ماهگی به چه چیزی علاقه داشتید ما را هم خبر کنید!)
    مشاغل مورد علاقه: ؟!

    2.‌ دبستان:
    دختر و پسر: در این حالت هم دختر و پسر فرقی ندارد و مهم این است که بچّه... ببخشید کودک با مدرسه ارتباط برقرار کند. در این مقطع کودک با پرسش‌هایی نظیر «مدرسه رو دوست داری؟ چند تا؟»، «خانم معلّم رو چی؟» ، «چند تا بیست گرفتی؟»، «چرا بیست گرفتی؟»‏‏، «چرا چند تا بیست گرفتی؟!!» و... مواجه است.
    علایق: مامان و بابا، خانم معلّم، مدرسه، درس، ریاضی( ؟! ).
    مشاغل مورد علاقه: خلبانی، پزشکی (یک همچین چیزهایی).

    3. دبیرستان:
    دختر: در چنین مقطعی، دخترها تبدیل می‌شوند به یک جور «من دیگه بزرگ شده‌ام مکرّر. ترکیبی از عکس، پوستر، کامپیوتر، دکّه‌ی روزنامه‌فروشی، و «یه کمی هم درس بخون». پرسش‌های مهمی که با آن مواجه می‌شوند عبارتست از: «تو چرا اُفت تحصیلی پیدا کردی؟!»، «تو چرا تازگی‌ها این قدر جلوی آیینه‌ای؟!»، «گوشی تلفن کو؟!!»
    علایق: آشنایی با انواع و اقسام دوستان، دلتنگی برای انواع و اقسام دوستان(!)، انواع چت روم، CD، گوشی تلفن، موسیقی و...
    مشاغل مورد علاقه: بازیگری، نوازندگی و حالا شاید پزشکی!

    پسر: ترکیبی از «تو دیگه مرد شدی»، «پسرم بزرگ شده»، «آخه پسر تو کی می‌خوای بزرگ بشی؟»، «پسرم، می‌خوای در آینده‌ی نزدیک بزرگ بشی یا آینده‌ی دور؟!» افه، رو کم کنی، فوتبال، فوتبال، فوتبال، تریپ رفیق‌بازی و معرفت و اینا.
    علایق: رفیق، فوتبال، منچستر، یوونتوس، بایرن (البته از سایر تیم‌های از قلم افتاده معذرت!)، ایضا ً موارد بالا.
    مشاغل مورد علاقه: بازیگری، خوانندگی، شغل نان و آبدار... همان شغل نان و آبدار.

    4. پیش‌دانشگاهی:
    دختر و پسر فرقی ندارند، اغلب در این مقطع هر دو گروه شکل اضطراب می‌شوند. یک چیزی در مایه‌های «گنجشکِ نگران ِ آینده و در عین حال عصبی!» همچنین در دو حالت عزیزان حال خود را درک نمی‌کنند: یکی زمانی که درس‌ها زیاد است، وقت هم که کم است، پس دوستان حال عصب دارند؛ دیگر زمانی که درگیرند، چون درس‌ها را مطالعه نموده‌اند ولی می‌ترسند فراموششان شود! ترکیبی از کتاب، جزوه، تست، کنکور، زندگی، درس، درس = همه‌ی بقیه‌ی زندگی و مانند اینها.
    علایق: یادگیری روش‌های تست زدن در سه سوت دو سوت و نیم و کمتر، دانشگاه و اینا...
    مشاغل مورد علاقه:
    دختر: پزشکی، مهندسی، «هر چی قبول بشم»، «وای خدا نکنه قبول نشم!»
    پسر: مبارزه با سربازی!، مهندسی، پزشکی و...

    5. دانشگاه:
    دختر و پسر: ترکیبی از جزوه، «عطر گل‌های بهاری»، «عشقمون کاشکی همین جوری بمونه!» و... پرسش‌های متداول: «عشق یعنی چه؟!!»، «کلاس تشکیل نمی‌شه؟»، «عشق یا ثروت، مسئله کدام است؟»، « ‌(با نازخوانده شود لطفا) فعلا می‌خوام درسمو ادامه بدم (آره دیگه؟!)»
    علایق:
    دختر: بوفه‌ی دانشکده، ردیف جلوی کلاس، دو در نمودن کلاس و...
    پسر: علایق : ایضا ً بوفه ، ردیف آخر کلاس ، ایضا ً دو دَر نمودن کلاس...

    مشاغل مورد علاقه:
    دختر: شغل پر درآمد، شغل HIGH CLASS و...
    پسر: شغل مناسب و پر درآمد... شغل مناسب... شغل.



  • کلمات کلیدی :
  • » شادی.ش
    »» نظرات دیگران ( نظر)

    کلاسهای آمادگی آقایان جهت رسیدن به سطح هوشی یک خانم (طنز)(یکشنبه 87 اردیبهشت 22 ساعت 4:32 عصر )

     هدفهای آموزشی: کلاسهای آمادگی دایم برای مردان تا عضوی از بدنشان به نام مغز را فعال کنند، عضوی که آنان منکر وجود آن هستند.

    برنامه: 4 واحد اجباری

    واحد 1 : کلاسهای اجباری
    1. بیاموزیم چگونه بدون مادرمان زندگی کنیم.(2000 ساعت)
    2. زن من مادر من نیست.( 350 ساعت)
    3. تمام درآمدم را به زنم می دهم.(550 ساعت)
    4. می فهمم که فوتبال ورزش نیست و رونالدو یک ابله است.(500 ساعت)
    5. زن من پرستار من نیست.
    6. زن من کلفَت من نیست.

    واحد 2 : زندگی مشترک
    1. بچه دار شدن بدون احساس حسادت.(50 ساعت)
    2. من دیگر به دوره های دوستانه ی زنم دوره ی احمقها نمی گویم.( 500 ساعت)
    3. ترک اعتیاد به بازی کردن با کنترل از راه دور تلویزیون.( 550 ساعت)
    4. من دیگر دوش استخر را با دوش حمام اشتباه نمی گیرم.
    5. چگونگی انتقال لباسهای کثیف به سبدشان بدون پخش و پلا کردن آنها.
    ( 500 ساعت)
    6. چگونگی بهبود یافتن از سرماخوردگی بدون از دست دادن امید به زندگی.
    ( 200 ساعت)
    7. چگونگی به تنهایی لباس پوشیدن،به تنهایی لباس انتخاب کردن و دانستن محل کمد لباسها.

    واحد 3 : تفریح و سرگرمی
    1. اتو کشی در دو مرحله:
    الف) یک پیراهن در کمتر از 2 ساعت
    ب ) تکرار با دیگر لباسها ( تمرین عملی)
    2. تمیز کردن خانه... فعالیتی مطلوب و دلپذیر.
    3. فراموش نکردن بیرون بردن زباله ها.
    4. به خاطر سپردن معنای جاروبرقی: وسیله ای برای تمیز کردن خانه که گرد و خاک و آشغالها را جمع می کند.( برای استفاده ی بهتر به بخش 1 واحد 4 توجه کنید.)
    5. چگونگی استفاده از دستمال گردگیری.
    6. جمع کردن خرابکار یها بعد از انجام تعمیرات در خانه.

    واحد 4 : کلاس آشپزی
    سطح 1 (مقدماتی): وسایل خانه:
    ON : روشن کردن دستگاه
    OFF: خاموش کردن دستگاه

    سطح 2 ( پیشرفته): درست کردن اولین سوپ آماده بدون سوزاندن آن.
    ( تمرین عملی: قبل از اضافه کردن مواد، آب را بجوشانید.)

    سطح 3 ( تخصصی): درست کردن چای بدون فراموش کردن آب و چای، و دم کردن آن داخل قوری و نه کتری.

    سطح 4 ( عالی): تعارف کردن چای بدون این که نصف آن در نلبکی بریزد.



  • کلمات کلیدی :
  • » شادی.ش
    »» نظرات دیگران ( نظر)

    طالــــــــــــع بینـــــــی دانشجویی(چهارشنبه 87 اردیبهشت 18 ساعت 6:33 عصر )

     

    ستاره بخت و اقبال شما


    متولدین فروردین ماه: دختر یا پسر فرقی نمی کند، شما باید بدانید چون در ماه اول سال به دنیا آمده اید و کنکور ارشد در ماه آخر سال (اسفند) برگزار می شود، روز امتحان دیر از خواب بیدار می شوید، بعد در ترافیک گیر می کنید و احتمالاً از کوچه که رد می شوید زنی با یک سطل آب کف از شما استقبال خواهد کرد (به عبارتی بدرقه) از تمام این مخاطرات که بگذرید، جلوی حوزه امتحانی متوجه گم شدن کارت ورود به جلسه تان می شوید بنابراین توصیه می شود بیخود دنبال دردسر نروید و از هرگونه تلاشی برای رسیدن به مقاطع بالاتر دانشگاهی خودداری کنید!


    متولدین اردیبهشت ماه: اول، قدم نورسیده را به مامان و بابا تبریک می گوییم. تو اگر دختر باشی، اسمت یا رکسانا است یا مرسده و اگر پسر باشی اسمت یا هوخشتره است یا جغتای (البته گوسفندان اسمهای دیگری هم دارند)، متولدین این ماه خیلی بی جنبه اند، آخر لزومی ندارد به بقالی سر کوچه تان پز بدهی که بعد از یازده سال فوق قبول شده ای، خبر قبولی را احتمالاً در مراسم خاکسپاری یکی از بستگان می شنوی و چنان قهقهه ای میزنی که گورکن با بیل و صاحب عزا با دسته بیل به دنبالتان خواهند دوید.


    متولدین خردادماه: همانطور که از اسم ماه تولدتان پیداست، دچار درس خواندن افراطی از نوع طالبانی می باشید (همان خرخوان خودمان) دخترهای خردادی یک روز قبل از کنکور ارشد برایشان خواستگاری پیدا می شود (آنهم کچل پلاک لیزری نمره قبرس)، پس بهتر است که دنبال بختشان بروند و فرصت را به پسرهای خردادی بدهند (که برای پنجمین بار امتحان می دهند).


    متولدین تیرماه: یک خبر خوش به شما خواهد رسید. لطفاً جنبه داشته باشید، هیچ ربطی به کنکور ارشد ندارد چون هنوز چند ماهی تا امتحان باقی مانده، احتمالاً خبر دوقلو زاییدن گاو پدربزرگتان می باشد یا تصویب طرح افزایش وامهای دانشجویی. فعلاً بهتر است بی خیال فوق شوید. هر وقت گاو پدربزرگتان تخم دو زرده گذاشت، آنوقت در امتحان شرکت کنید. مطمئن باشید قبول می شوید.


    متولدین مردادماه: داوطلب گرامی ستاره بخت شما در دسترس نمی باشد. لطفاً جهت اطلاع بیشتر با وبلاگ از ما بهترون، بخش طالع بینی و فالگیری، تماس بگیرید.


    متولدین شهریور: اشتباه نکنیم باید رشته ی هنر باشید، دختر یا پسر خوبم هیچ گنجی بهتر از یک تیپ عجیب و غریب و هیچ عزتی بالاتر از اینکه موهایت را دم اسبی ببندی، وجود ندارد. ناصحم گفت: «که جز تیپ چه هنر داشت هنر؟» گفتم: ای ناصح عاقل هنری بهتر از این فوق به چه درد می خورد؟! مهم تیپه، که آخرشی.


    متولدین مهرماه: متولدین مهرماه، یا پسرند یا دختر (البته یک سری موجودات دیگر را هم شامل می شود، که مد نظر ما نیستند)، دخترها بعد از گرفتن لیسانس در کارگاههای قالیبافی مشغول به کار خواهند شد و پسرها اگر پشتکار داشته باشند، به شاطر خوبی تبدیل می شوند. بنابراین خانمها در رشته فرش و آقایان در رشته بسکتبال در امتحان فوق قبول خواهند شد.


    متولدین آبان ماه: تو احتمالاً یا ترانه پانزده سال داری و یا سکینه شانزده سال و یا اصغر یازده سال، پس توصیه می شود که هر وقت به سن قانونی رسیدید، بروید سراغ این جور امتحانها، فعلاً شیرتان را بخورید.


    متولدین آذرماه: ای جووونمم..... عجب اختر بختی دارید آذریها! پسرهای متولد آذر، روز امتحان عاشق می شوند و شکل خانه های سیاه پاسخنامه بی شباهت به قلب (نیزه اش فراموش نشود) نخواهد بود، البته نیاز به درس خوندن ندارن چون آذریها خیلی باهوشند؛ و اما خانمها شما در واحد دانشگاهی هوشنگ آباد سفلی در یک رشته نیمه تابان پیام نور با مدرک معادل، تحت نظر دانشگاه پیام نور (البته با گواهی ISO هفت و هشت ده هزار) قبول خواهید شد. لابد توقع دارید تحویلتان هم بگیرند. (مواظب خودت باش نابغه!)


    متولدین دی ماه: دوست عزیز متأسفانه طالعتان خیلی بد است. شما یا شش سال پشت کنکور می مانید یا هشت سال. اگر شش سال پشت کنکور ماندید که حتماً دو سال دیگر هم خواهید ماند و سال هشتم قبول می شوید، ولی روز اعلام نتایج دچار عارضه قبلی (منظور همان قلبی است) خواهید شد و جان به جان آفرین تسلیم خواهید کرد. با توجه به هزینه زیاد کفن و دفن خواهشمندیم روی دست پدر و مادر خرج نیندازید، ما همین جوری شما خواهر یا برادر عزیز را دکتر قبول داریم!!


    متولدین بهمن ماه: متولدین این ماه باید قبل از اینکه صبح زود ساعت ?? از خواب بیدار شوند، توی رختخواب نرمش سنگین انجام داده، بعد 35 دقیقه خمیازه بکشند (کمتر از حد اعتیاد) و مجدداً بخوابند. این کار را تا شب قبل از امتحان به مدت شش ماه انجام دهید تا روز امتحان بدون استرس، به سئوالات پاسخ دهید. قبولی شما را آن هم با رتبه تک رقمی تضمین می کنیم.


    متولدین اسفند: عزیز دلم، اسفند، بدترین زمان ممکن برای به دنیا آمدن است، ـ آخه، عزیز من، ماه قحطی بود ـ چون امتحان کارشناسی ارشد در این ماه برگزار می شود. پسرهای متولد اسفند، احتمالاً به واسطه ضعف در ریاضی پس از چند ترم آب خنک خوردن در دانشگاه پیام نور محل، به همان مدرک لیسانس راضی می شوند و دختر خانمها اگر کمتر سریالهای بیمزه تلویزیون را نگاه کنند، قبولی ارشد جلوی پای آنهاست، اگر نمی بینند به چشم پزشک مراجعه کنند.



  • کلمات کلیدی :
  • » آزاده.ج
    »» نظرات دیگران ( نظر)

       1   2   3      >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    خداحافظ
    یادم باشد
    جشن فارغ التحصیلی
    جشن فارغ التحصیلی
    اطلاعیه
    بهترین زمان برای ورزش کردن
    [عناوین آرشیوشده]
     RSS 
     Atom 

    بازدیدهای امروز: 0  بازدید
    بازدیدهای دیروز: 13  بازدید
    مجموع بازدیدها: 249261  بازدید
    [ صفحه اصلی ]
    [ وضعیت من در یاهو ]
    [ پست الکترونیک ]
    [ پارسی بلاگ ]
    [ درباره من ]

    محفل بچه های  تربیت بدنی
    مدیر وبلاگ : شادی.ش[177]
    نویسندگان وبلاگ :
    آزاده.ج[22]
    حسین.ک[27]
    سوگند.ر (@)[4]


    سلام به این وبلاگ خوش آمدید این وبلاگ متعلق به تمامی دانشجویان ( خصوصا تربیت بدنی )‏( خصوصا دانشگاه آزاد ) ( خصوصا شیراز ) می باشد .
    » پیوندهای روزانه «
    » لوگوی دوستان من «









    » دسته بندی یادداشت ها «
    » آرشیو یادداشت ها «
    » موسیقی وبلاگ «
    » اشتراک در خبرنامه «