ضدحال یعنی وقتی منتظر فیلم مورد علاقت هستی برق بره
ضدحال یعنی بعد از کلی مصیبت که بابات برات موبایل ثبت نام کرده همه سیمکارتا بیاد جز مال تو
ضدحال یعنی یه جلسه سر کلاس نری فقط همون یه جلسه استاد حضور غیاب کنه
ضدحال یعنی با شکم گرسنه بری تو صف ژتون تموم کرده باشن
ضدحال یعنی یه هفته قبل از اینکه جشن تولد بگیری خاله مامانت فوت کنه
ضدحال یعنی قبض تلفن بیاد 987979543456547979794654687 تومن...!!
ضدحال یعنی وقتی دانلودت به 98 درصد برسه اشتراکت تموم بشه
ضدحال یعنی با.9.75 افتادن
ضد حال یعنی یه مانتو خوشگل بخری همون روز اول گیر کنه به صندلی پاره بشه
ضدحال یعنی صبح ساعت 7 بری سر کلاس استاد نیاد
ضدحال یعنی بعد اینکه کلی افه زبان اوومدی نمره زبانت بشه 10.25
ضدحال یعنی داداش کوچیکت ?شاخه مودمو اشتباهن بزنه تو پریز برق
ضد حال یعنی بری عروسی خانمها و اقایون جدا باشن
ضدحال یعنی تو اتاقت فیلم نگاه میکنی همینکه میرسه جای.........مامان یا بابا بیاد تو
ضدحال یعنی نفر 10کنکور شدن (دیگه نمیتونی بگی تک رقمی شدم )
ضدحال یعنی فیلم ژاپنی
ضدحال یعنی عشق یه طرفه
ضدحال یعنی گل خوردن دقیقه 92
ضدحال یعنی صبح روزی که با دوستات میخوای بری کوه بارون بیاد
ضدحال یعنی از سرویس دانشگاه جا موندن
ضدحال یعنی با ماشین بابا جریمه شدن
ضدحال یعنی سلام کنی جوابتو ندن
ضدحال یعنی عینکت سر جلسه امتحان بیفته زمین بشکنه
ضد حال یعنی سر جلسه امتحان خودکارت تموم بشه
ضدحال یعنی با دوست دخترت بری کافی شاپ دخترخالتو ببینی
ضدحال یعنی تاکسی سوار شی وسط راه بنزین تموم کنه
ضدحال یعنی همه ی شماره های گوشیتو اشتباهی پاک کنی
راههایی برای راه رفتن روی اعصاب دیگران : 
راه اول : روزهای تعطیل مثل بقیه روزها ساعتتان را کوک کنید تا همه از خواب بپرن ! ( این روش برای افرادی که غیر از سادیسم ، رگه هایی از مازوخیسم هم دارن پیشنهاد میشه ! )
راه دوم : سر چهارراه وقتی چراغ سبز شد دستتان را روی بوق بگذارید تا جلویی ها زودتر راه بیفتند!
راه سوم : وقتی توی دانشگاه یا منزل می خواهید بروید دست به آب ، با صدای بلند به اطلاع همه برسانید !
راه چهارم : وقتی از کسی آدرسی را میپرسید بلافاصله بعد از جواب دادنش جلوی چشم وی از یک نفر دیگر هم بپرسید !
راه پنجم : کرایه تاکسی را بعد از پیاده شدن و گشتن تمام جیبهایتان ، به صورت اسکناس هزار تومانی پرداخت کنید !
راه ششم : همسرتان را با اسم همسر قبلیتان صدا بزنید !
راه هفتم : جدول نیمه تمام دوستتان را حل کنید !
راه هشتم : توی اتوبان و جاده روی لاین منتهی الیه سمت چپ با سرعت 10 کیلومتر در ساعت حرکت کنید !
راه نهم : وقتی عده زیادی مشغول تماشای تلویزیون هستند مرتب کانال تلوزیون رو عوض کنید !
راه دهم : از بستنی فروشی بخواهید که اسم شونصد نوع از بستنی ها را برایتان بگوید !
راه یازدهم : در یک جمع ، سوپ یا چایی رو با هورت کشیدن نوش جان کنید !
راه دوازدهم : به کسی که دندان مصنوعی دارد بلال تعارف کنید !
راه سیزدهم : وقتی از آسانسور پیاده میشوید دکمه های تمام طبقات را بزنید و محل را ترک نمایید !
راه چهاردهم : وقتی با بچه ها بازی فکری می کنید سعی کنید از آنها ببرید !
راه پانزدهم : موقع ناهار توی یک جمع ، جزئیات تهوع و ( گلاب به روتون ) استفراغی که چند روز پیش داشتید را با آب و تاب تعریف کنید !
راه شانزدهم : ایده ها ، نوشته ها و تفکرات دیگران را به اسم خودتان چاپ کنید و یک نسخه از آن را برای خود فرد بفرستید !
راه هفدهم : بوتیک چی را وادار کنید شونصد رنگ و نوع مختلف پیراهنهایش را باز کند و به شما نشان دهد و بعد بگویید : هیچکدوم جالب نیست و سریع خارج شوید !
راه هجدهم : شمعهای کیک تولد دیگران رو فوت کنید !
راه نوزدهم : اگه سر دوستتون طاس است مرتب از آرایشگرتان تعریف کنید !
راه بیستم : وقتی کسی لباس تازه می خرد به او بگویید : خیلی گرون خریده و سرش کلاه رفته !
راه بیست و یکم : صابون را همیشه کف وان حمام جا بگذارید !
راه بیست و دوم : روی ماشینتان بوقهای شیپوری نصب کنید !
راه بیست و سوم : وقتی دوستتان را بعد از یک مدت طولانی می بینید ، بگویید : چقدر پیر شده !
راه بیست و چهارم : وقتی کسی در یک جمع جوک تعریف می کند بلافاصله بگویید خیلی قدیمی بود !
راه بیست و پنجم : چاقی و شکم بزرگ دوستتان را مرتب به او یادآوری کنید !
راه بیست و ششم : بادکنک بچه ها رو بترکونید!
راه بیست وهفتم : مرتب اشتباهات لغوی و گرامری دیگران هنگام صحبت را گوشزد کنید و بخندید!
راه بیست و هشتم : وقتی دوستتان موهای سرش را کوتاه می کند به او ببگویید که موی بلند بیشتر به او می آید !
راه بیست و نهم : بچه جیغ جیغوی خودتان را به سینما ببرید !
راه سی ام: ایمیل های فورواردی دوستتان را همیشه برای خودش فوروارد کنید !
راه سی و یکم : توی کنسرتهای موسیقی بزرگ و هنری ، بی موقع دست بزنید !
راه سی ودوم : هر جایی که می توانید ، آدامس جویده شده تان را جا بگذارید ! ( مثلا توی دستکش دوستتان ! )
راه سی وسوم : حبه قند نیمه جویده و خیستان را دوباره توی قنددان بگذارید !
راه سی و چهارم : نصف شبها با صدای بلند توی خواب حرف بزنید!
راه سی و پنجم : دوستتان که پایش در گچ است را به بازی فوتبال دعوت کنید !
راه سی و ششم : عکسهای عروسی دوستتان را با دستهای چرب تماشا کنید !
راه سی وهفتم : پیچهای کوک گیتار دوستتان را که 2 دقیقه دیگر اجرای برنامه دارد حداقل 270 درجه در جهات مختلف بچرخانید !
راه سی و هشتم : با یک پیتزا فروشی تماس بگیرید و شماره تلفن پیتزا فروشی روبروییش که آن طرف خیابان رو بپرسید !
راه سی و هشتم : شیشه های سس گوجه فرنگی را با سس فلفل عوض کنید !
راه سی و نهم : موقع عکس رسمی انداختن برای هر کس جلوتون قرار دارد شاخ بگذارید !
راه چهلم : توی ظرفهای آجیل برای مهمانهایتان فقط پسته ها و فندوقهای دهان بسته بگذارید !
راه چهل و یکم : توی روزهای بارانی با ماشینتان با سرعت از وسط آبهای جمع شده رد بشوید و به اطراف آب بپاشید !
راه چهل ودوم : درون جای کارت دستگاههای عابر بانک چوب کبریت فرو کنید !
راه چهل و سوم : جای برچسبهای قرمز و آبی شیرهای آب توالت دانشگاه یا محل کارتان را عوض کنید !
راه چهل و چهارم : یکی از پایه های صندلی معلم یا استادتان را لق کنید !
راه چهل و پنجم : توی مهمانی ها مرتب از بچه چهار ساله تان بخواهید که هر چی شعر بلده بخواند!
راه چهل و ششم : چراغ توالتی که مشتری دارد و کلید چراغش بیرون قرار دارد را خاموش کنید!
راه چهل و هفتم : ورقهای جزوه شونصد صفحه ای دوستتون که ازش گرفتید زیراکس کنید را قاطی پاتی بگذارید ، یک بر هم بزنید ، بعد به او پس بدهید .